سالها از نیامدت گذشته
دیر شدهای
"انتظار" همانند کودکی عجول
پاهایش را بر زمین میکوبد
رسیده شدهای
ای شراب کهنه در پستو
جامی باش بر عطش این کهنه سوار
میخواهم کمی زندگی را بتازم
...
زودتر بیا
[یوسف رجبی]
دیر شدهای
"انتظار" همانند کودکی عجول
پاهایش را بر زمین میکوبد
رسیده شدهای
ای شراب کهنه در پستو
جامی باش بر عطش این کهنه سوار
میخواهم کمی زندگی را بتازم
...
زودتر بیا
[یوسف رجبی]
- ۰ نظر
- ۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۵:۴۶